گروه مشاوران کسب و کار کارفرمانیوز
کارفرمانیوز
شعرهاي شاپور احمدي
**انجمن مجله اتاقک**
مجتبی علیمی- تـــرانه
چرند و پرند
کافه ترانه
زنانه نويسي
کتاب کتیبه
ارسال ایمیل به مجله
علی قزل سوفلو
عضویت انجمن
شعرخانه
دانلود موزیک
فرح منصوری - ترانه سُرا
احمد شاملو
زندگینامه ها
ثبت دامنه
صفحات دیگر مجله
تبادل
لینک هوشمند
سایتهای دارای موضوع مرتبط با مجله برای تبادل
لینک ابتدا ما
را با عنوان
مجله الکترونیکی اتاقک
و آدرس
otaghack-site.tk
لینک
نمایید سپس
مشخصات لینک
خود را در زیر
نوشته . در صورت
وجود لینک ما در
سایت شما
لینکتان به طور
خودکار در سایت
ما قرار میگیرد.
قبل از اينكه وارد مبحث «قافيه در ترانه» بشوم، با توجه به اينكه قواعد قافيه در ترانه،
همان قواعد شعر است (البته در ترانه، اختيارات و آزادي عمل بيشتري براي شاعر وجود دارد) لازم
است ويژگيهاي قافيه را به طور كلي مورد بررسي قرار دهم. براي اين بررسي ناگزيرم نيمنگاهي
به تعدادي از كتابهايي كه در اين زمينه به رشته تحرير درآمده است، داشته باشم. ضمن اينكه شما
هم ميتوانيد براي اطلاع جامعتر به اين كتابها مراجعه فرماييد: عروض و قافيه (جليل تجليل)،
زبان شعر «بديع، عروض، قافيه» (اميد مسعودي)، عروض فارسي «شيوهاي نو براي آموزش عروض و قافيه»
(عباس ماهيار)، مختصري در شناخت علم عروض و قافيه (جليل مسگرنژاد)، موسيقي شعر
(محمدرضا شفيعي كدكني)، آشنايي با عروض و قافيه (سيروس شميسا)، آشنايي با علم عروض و قافيه
(حسين بهزادي اندوهجردي) و... در تعريف قافيه ميگويند: به دو كلمة متفاوت كه در آخر بيتها
(يا مصراعها) ميآيد و حروف آخرشان يكي است، اصطلاحاً قافيه ميگويند و يا: قافيه يك يا چند
حرف مشابه آخرين كلمة بيت است. و يا: مجموعهاي از چند صامت و متحرك كه در آخرين كلمة مصراعها
و يا ابيات تكرار ميشود به شرطي كه به يك لفظ و معني نباشد و يا: آخرين كلمة غيرتكراري هر مصراع
يا بيت را قافيه ميگويند.
چند مثال:
1ـ به نام خداوند جان و خرد كزين برتر انديشه برنگذرد (خرد و نگذرد)
2ـ بشنو از ني چون شكايت ميكند از جداييها حكايت ميكند (شكايت و حكايت)
3ـ اي واي بر اسيري كز ياد رفته باشد در دام مانده باشد صياد رفته باشد (ياد و صياد)
4ـ شنيدم كه چون قوي زيبا بميرد فريبنده زاد و فريبا بميرد (زيبا و فريبا)
5ـ خواجه در ابريشم و ما در گليم عاقبت اي دل همه يكسر گليم (گليم و گليم)
شاعر ترانهسرا مختار است كه هر قالبي را براي سرودن ترانه انتخاب كند. در واقع يكي از ويژگيهاي
ترانه همين مسأله است. ترانهسرايان بسياري، حتي از شعر نو براي سرودن ترانه بهره بردهاند كه
زندهياد فريدون مشيري يكي از آنهاست. اما نمونهاي كه در اين نوبت تقديم ميشود از سرودههاي
آقاي شهيار قنبري است با عنوان «آوار» كه بارها آن را با صداي مرحوم فرهاد مهراد شنيدهايم.
با هم اين ترانه را مرور ميكنيم تا بعد: (1) تو هم با من نبودي (2) مثل من با من (3) و حتي
مثل تن با من (4) تو هم با ما نبودي (5) آنكه ميپنداشتم (6) بايد هوا باشد (7) و يا حتي گمان
ميكردم اينطور (8) بايد از خيل خبرچينان جدا باشد (9) تو هم با من نبودي (10) تو هم از ما نبودي
(11) آنكه ذات درد را (12) بايد صدا باشد (13) و يا با من چنان همسفرهي شب (14) بايد از جنس
من و عشق و خدا باشد (15) تو هم از ما نبودي (16) تو هم مؤمن نبودي (17) بر گليم ما و حتي
در حريم ما (18) ساده دل بودم كه ميپنداشتم (19) دستان نااهل تو بايد مثل هر عشق رها باشد
(20) تو هم با من نبودي يار (21) اي آوار، اي سيل مصيبتبار ترانهاي كه مطالعه كرديد از مصاديق
شعر نو نيمايي است: با اين توضيح كه در شعر نو نيمايي شاعر هيچ الزامي ندارد كه مصراعها را
بر خلاف شعر كلاسيك بهطور مساوي بياورد. حتي شكل نوشتاري شعر نو هم خيلي مهم است.
بنده براي اينكه رعايت امانت را كرده باشم، به همين شكلي كه ملاحظه كرديد، نوشتم وگرنه باید
سطرهاي (1) و (2) را در يك سطر نوشت و الخ. اگرچه در شعر نو رعايت قافيه الزامي نيست و گاهي
به قول نيما نياوردن قافيه، بهتر از آوردن قافيه است و آوردن قافيه هم بايد طبق ضوابطي انجام گيرد.
مثلاً جايي كه موضوع بحث در يك مصراع تمام ميشود و... با اين حال شاعر در اين ترانه، يا در اين شعر،
خود را الزام به آوردن قافيه هم كرده است. مانند سطر (2) و (3) قافيههاي «من و تن»، و سطرهاي (6)،
(8)، (12)، (14) و (19) قافيههاي هوا، جدا، صدا، خدا و رها با رديف «باشد». و نيز در سطرهاي (20) و (21)
با قافيههاي يار، آوار و بار.این نکته را هم اضافه کنم آثاری که به عنوان نمونه می آورم قصد نقد و بررسی
آنها را ندارم و فقط بررسی می کنم وگرنه در همین اثر می شد مباحث زیادی را مطرح کرد. از جمله وزن
سطرهای ۷و۸ ونیز ۱۳ و ۱۴ و...منتها از آنجایی که در ترانه های ملودیک خیلی قائل به وزن عروضی نیستم
و می دانیم که ترانه را با متر عروض سنجیدن قانونمند نیست این مبحث را می گذاریم و می گذریم.
در بحث "وزن ترانه" که در نوبت های بعد خواهد آمد بیشتر با هم گپ خواهیم زد و...اما بعد.
اين نمونه را ذكر كردم تا دوستان جوان و نوجوانم بدانند كه براي سرودن ترانه ميتوانند از قالب شعر نو
نيمايي هم استفاده كنند، منتها، از آنجايي كه بار موسيقايي در ترانه، نقش بسزايي دارد و قافيه و جاي
مشخص آن در شعر، كمك زيادي به وجه موسيقايي و ترانگي يك اثر ميكند، بنابراين سرودن ترانه در
قالب شعر نو را پيشنهاد نميكنم، مگر آنكه مثل شعر بالا از قابليتهاي ترانه شدن برخوردار باشد.
نمونههايي كه در چند نوبت قبل ارائه كردم، اكثراً از ترانهها و تصنيفهاي نسبتاً قديمي بود. در اين مجال
يكي از آثار نسبتاً جديد را بهطور اجمال مورد بررسي قرار ميدهم. با ذكر اين نكته كه شعر از بامداد جويباري،
آهنگساز آن علي درخشاني و توسط مهرداد كاظمي روايت شده است. (1) نغمه سر كن اي قناري
نگو اينجا بيبهاري يك سبد گل در نگاهت عطر شادي كرده جاري (2) زندگي يعني محبت، از محبت
گو برايم روح و جانم تازه گردد، اگر كني بابا صدايم (3) بگو بابا، بگو بابا، بگو بابا تا به چشمم جون
بگيرد همه دنيا (4) در نگاه خاموشت قصه داري از دل زار حرف ناگفته داري بر لب خود هزار هزار همة
وجود من مشتاق يك كلام توست بگو بابا و رهايم كن ز رنج انتظار (5) زندگي يعني محبت، از محبت
گو برآيم روح و جانم تازه گردد، گر كني بابا صدايم بگو بابا، بگو بابا، بگو بابا تا به چشمم چون بگيرد
همه دنيا در ترانهاي كه خوانديد، در بخش يك، بندي به شكل چارپاره آورده شده با قافيههاي قناري،
بهاري و جاري و بخش (2) به شكل مثنوي آمده است با قافيههاي برايم، صدايم كه بخش (2)
در واقع شكلي از چارپاره است كه به صورت مثنوي نوشته شده است. يعني «زندگي يعني محبت»
يك مصراع، «از محبت گو برايم» يك مصراع، «روح و جانم تازه گردد» و «گر كني بابا صدايم» هم هر كدام
يك مصراع. در بخش (3) سطر اول وزن تغيير كرده است و با اينكه از قافيههاي «بابا» و «دنيا» در پايان هر مصراع
استفاده شده است، اما اطلاق مثنوي هم بر آن خطاست. در بخش (4) با توجه به قافيههاي «زار»، «هزار» و
«انتظار» ميتوان قالب ظاهري چارپاره را بر آن اطلاق كرد. منتها اين توضيح ضروري را بدهم كه در يك چارپاره،
در يك مثنوي و... رعايت وزن و مطابقت آنها در مصراعها الزامي است. به اين معني كه هر دو مصراع يك مثنوي
بايد از وزن واحدي برخوردار باشند. در مصراعهاي چارپاره هم همينطور. اما در ترانه اين الزام وجود ندارد؛
ضمن آنكه در آينده به آن خواهم پرداخت، اما همين ويژگي باعث ميشود كه ترانهسرا براي سرودن ترانه،
بتواند از قالبهاي متعدد و متنوع بهره جويد. در نوبت بعد، به قالب ترانه و شعر نو نيمايي اشاره خواهم كرد.
اين نكته را هم در مورد ترانهاي كه خوانديد بگويم كه با همة احترامي كه براي جناب جويباري قائليم و قائلم
و ذكر اين نكته كه آثار درخشان بسياري هم از ايشان از گذشتههاي دور تاكنون شنيدهايم و شنيدهام، اما
جانب انصاف اين است كه اين اثر نه تنها كار چندان قوي و محكمي نيست، بلكه ايرادات چندي هم دارد.
مهمترين ايرادش اين است كه زبانش، زبان ترانه نيست. منظورم اصلاً شكل تحرير آن كه محاورهاي باشد
يا نباشد به هيچوجه نيست. مؤيد اين نظر عبارات متعددي چون عطر شادي كرده جاري، از محبت گو برايم،
گر كني بابا صدايم، تا به چشمم چون... در نگاه خاموشت... و الخ ...
ادامه دارد ...
نگارنده : اکبر کتابدار
نظرات شما عزیزان: